تولد 6 سالگی سینا
من دیـــوانه ی آن لـــحظه ای هستــم که تو دلتنگم شوی
و محکم در آغوشم بگیــری
و شیطنت وار ببوسیم
پسر عزیزم تولدت مبارک
و محکم در آغوشم بگیــری
و شیطنت وار ببوسیم
پسر عزیزم تولدت مبارک
یک اتفاق جالب از شب تولدت این بود که بدون اطلاع من رفتی از کیکت که توی یخچال بود عکس بگیری که دوربین از دستت میفته روی کیک وحسابی خامه ای میشه ویه چشم انگری بردو خراب میکنه و میای دستمال کاغذی میبری که دوربینو تمیز کنی و صدام میکنی و خیلی ناراحت بودی و منم سعی کردم که چشمشو دوباره درست کنم که آخرش این شکلی شد.اینم همون عکسی که گفتم تو گرفتی
یه اتفاق دیگه که توی تولدت افتاد این بود که عمه شیدا افتاد دنبالت که ببوست که پاش میخوره توی پایه میز و متاسفانه انگشت کوچیکش میشکنه
اینم از عکس داداش پارسا برای اولین بار در تولدت
دو تا وروجک دیگه هم بودن که برای اولین بار در تولدت حضور چشمگیری داشتن
بهار و آرین
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی